رنگ و بوی خدا..
فرمانده نیرو که شدم خیلی نامه تبریک برایم آمد ،اما در میان این نامه ها ،نامه ی صیاد ازهمه زیباتر بود.
باخط خوش،تمیز و مرتب نوشته بود و مشخص بود که برای نوشتن آن وقت گذاشته،هنور هم آن نامه را دارم.
او برایم نوشته بود : «در حدیث برای ما نقل کرده اند که اگر میخواهی حال و روح درستی در اقامه نماز واجبت داشته باشی به این بیندیش که این نماز،نماز آخرت است.
با الهام از این نکته ،همیشه به خودم نهیب میزنم که اگر میخواهی از آزمایش خدا و تکلیف الهی درست بیرون بیایی به این موضوع بیندیش که مسئولیت کنونی ات آخرین تکلیف و وظیفه الهی است که بر دوشت نهاده شده است.آن وقت است که زمینه پیدا میکنم تا نیت،فکر،زبان،قلم و عملم رنگ گیرد و کار را برای خدا انجام دهم. با چنین روحیه و تفکری قلبم مالامال امید می شود به اینکه خدای متعال به من معرفت،بصیرت و دستگیری (از جانب خودش) بخشد. چون کار به خودش تعلق دارد…» وبعد هم تبریکات معمول را گفته بود.
به نقل از احمد دادبین-کتاب “دلم برایت تنگ شده”