شهید قاسم کاظمی
27 آبان 1393 توسط زهرا
….هنوز مجروحیتش بطور کامل خوب نشده بود که عازم جبهه شد. شهر دائما بمباران می شد.زمستان بود و هوا بسیار سرد.مادرم به او گفت:
«پسرم! در این موقعیت حساس درحالیکه فرزندت سه ماه بیشتر از عمرش نمیگذرد و مستأجر نیز هستی،فرزند خردسال و همسرت را به که می سپاری که عازم جبهه هستی؟»
شهید قاسم کاظمی فرزندمان “توحید” را در آغوش گرفت.پیشانی اش را بوسید و سر بر آسمان بلند کرد و گفت:«فرزندم را به خدای بزرگ می سپارم،ما به غیر از خدا هیچکس را نداریم،من همسر و فرزندم را به او می سپارم.»
به نقل از همسر شهید